گاهی..

دنیای با تو

دوستش دارم...همین...


گاهی..

گاهی شدید خسته میشوم،از نگاه های دزدکیم،از انتظارهای بی ثمرم،خیالات مبهمم.

گاهی انقدر خسته میشوم که دیگر نمیخواهم از خواب بیدار بشوم.

و گاهی انقدر دوستت داشته ام که حاضر به بردگی ات بوده ام.

گاهی انقدر از انها بیزار بوده ام که قادر به کشتنشان در ان واحد شده ام.

گاهی انقدر به در چشم دوخته ام که از حال رفته ام.مرا توهم دیدار تو چنین مدهوش کرده بود.

و گاه و بی گاه رو به باغ نشسته ام و ارزوهای محالم را تزیین کرده ام، انطور که حتی خداهم به مهمانی دلم امد.

دو لیوان چای و نلبکی،دو عدد حبه قند شده بودند رسم مهمانی های من.

گاهی قدم میزدم خیابان های شهر را،خیره میشدم به مغازه ها و ما را تصور میکردم که چطور با دستهایی پر و خنده هایی حقیقی از انجا خارج میشدیم.

و حال تمام این گاهی ها شده اند گدشته ای که در اینده میکاومش...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 21 دی 1396برچسب:خودم,

] [ 5:23 ] [ اتنا حاجی صفر علی{علما گتسبی ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه