جان جانم
تو در نگاه من از هر انچه ک هستی زیباتری،انقدر زیبایی که اگر میدانستی به بازتابت حسودی میکردی.
تو با ان چشمان سیاهت چنان در من برق میزنی ک خورشید درمانده است.
تو با زلف های بی رنگت در من جان بخشیدی. با خنده های اسمانیت مرا در هوا معلق ساختی،گویی که انگار چیزی نیست،وهمی نیست دیگر در هیچ کجا.
من خیره در نگاه تو،تو خیره در نگاه من،اه که چه عاشقانه میگریاند این ناگفته ها همه را.
این شب ها دگر توانی نیست،به راستی سخنی نیست مرا،بازگرد ای جان جانم.
انقدر به دنبال سایه ات دویده ام که شهر فرش شده است از رد پاهای بی قرار من.
گر هیچ نگفتم باید در چشمانم خیره میماندی،من با چشمانم حرف میزنم..
من از تو هیچ نخواسته ام جز یک اغوش گرم،جز یک لحظه نزدیکی..
تو مرا دوست بدار من جان خواهم داد..بازگرد ای جان جانم
[ پنج شنبه 28 دی 1396برچسب:خودم,
] [ 12:20 ] [ اتنا حاجی صفر علی{علما گتسبی ][